رومینا در روز های اخیر تیتر اول سایت ها شده است . رومینا دختر 13 ساله ای است که توسط پدرش کشته شد . . ماجرای قتل رومینا را در ادامه بخوانید : ماجرای تلخ رومینای ۱۳ ساله که پدرش چند روز پیش او را با داس در خواب کشت، نخستین پرونده از نوع پروندههای قتل ناموسی نیست و قطعا آخرین نیز نخواهد بود اما به خوبی نشان میدهد که ضعف قوانین موجود تا چه اندازه زیاد است که پدری به بهانه «ناموس»، به خود اجازه قتل فرزندش را میدهد و اطرافیان نیز آن را تایید میکنند.
روایت اولیه آن است که رومینا 13 ساله یکی از روستازادگان حوالی تالش بود که بر اثر ضربات داس کشته شد. ماجرا از این قرار بود که رومینا و دوست پسرش توافق می کنند که زندگی مستقلی را شروع کنند. بنابراین رومینا به خاطر رسیدن به معشوق از خانه رفت تا ازدواج کند اما ازدواج رومینا و دوست پسرش مورد رضایت پدرش نبود.
پدر رومینا خیلی تلاش کرد او را برگرداند اما موفق نشد در نهایت با وساطت نزدیکان و مادرش به رومینا را راضی به بازگشت کرد. اما در زمانی که رومینا خواب بود با داس به سراغ او رفت و رومینا را به قتل رساند. پرونده رومینا و دوست پسرش در زمره موضوعات ناموسی تلقی می شود. رومینا و دوست پسرش اگر می دانستند چنین سرنوشتی پیدا می کنند هرگز دست به چنین اقدامی نمی زدند. اما روایت جدیدی را عموی رومینا مطرح می کند که با روایت اول کاملا متفاوت است و از اهداف شوم و پلید دوست پسر رومینا حکایت می کند.
در نخستین روز از ماه جاری، پدری ۴۲ ساله از ترس بیآبرویی، داس را بر گردن نحیف دختر ۱۳ سالهاش (رومینا متولد سال ۱۳۸۵ بود) نشاند و سرش را برید و نام «رومینا» مانند سارینا، هوژان، فرشته، زعفران، نازنین، زبیده، سارا، هاجره و … قربانیان قتلهای ناموسی همین چند ماه آغازین سال ۹۹، در فهرست اسامی قبرستان جا گرفت. دختری که هنوز ۱۳ سالش تمام نشده بود.
پدر ابتدا سعی میکند دخترش را خفه کند و وقتی موفق نمیشود، سر دختر را با داس میبرد. با شیونهای مادر و بقیه همسایهها پلیس سر میرسد و قاتل را بازداشت میکند. این روزها پدر قاتل در زندان است. برادر ۶ ساله و مادر رومینا تنها عزاداران این خانه نیستند. اهالی روستای «حویق» شهرستان آستارا چند روزی است که در غمی عمیق به سر میبرند.
برای بررسی هرچه بهتر این پرونده با اسفندیار اشرفی، عموی مقتول و همچنین بهمن خاوری، همان پسری که یکی از شخصیتهای این داستان دردناک است به گفتوگو نشستیم. ناگفته پیداست که اظهارات این دو نفر که در جناحهای مقابل یکدیگر قرار دارند، کاملا با هم در تضاد است و نگارنده هم تلاشی ندارد تا حقی را بین آنها تقسیم کند و گزارش، صرفا روایتی است از یک قتل ناموسی دیگر.
به پلیس هم گفتم که دوستش دارم و اجباری در کار نبود
ماجرا از ارتباط رومینا و بهمن آغاز شد. رابطهای که به زعم بهمن عاشقانه و از نظر عموی رومینا با رعب و تهدید همراه بود. بهمن حدودا ۳۵ سال دارد و حالا و بعد از رومینا زندگی خود را نابود شده میداند: «چند سالی بود که عاشق هم بودیم و بالاخره تصمیم گرفتم تا یک نفر را بفرستم و او را از پدرش خواستگاری کنم. اما از آنجا که مذهب ما یکی نبود، مخالفت کردند. به همین خاطر هم دختر به من گفت که پدرم رضایت نمیدهد و باید فراریاش بدهم. همین شد که با هم فرار کردیم و پنج روزی ناپدید شدیم. بعد از این ماجرا بود که پدرش در پاسگاه حویق از من به جرم آدمربایی شکایت کرد. حتی به من تهمت زد که دخترش را بیهوش کردم و طلاهایش را هم دزدیدم. وقتی پاسگاه، دختر را خواست و او هم به آنها گفت که به خواسته خودش با من آمده است، باز پدرش بیخیال نشد. در آگاهی آستارا هم از من شکایت کرد و چند روز بعد آگاهی با من تماس گرفت. ولی چند نفر از بستگان آمدند و خواستند که ما با هم صیغه کنیم تا ماجرا تمام شود. موقع بازجویی من گفتم که آن دختر را دوست دارم و اجباری در کار نبوده و دختر هم در بازجویی این حرفها را تایید کرد. یک شب در بازداشتگاه ماندم اما در نهایت تبرئه شدم.»
بهمن در هنگام وصف ماجرایی که رخ داده بود، در هیچ کدام از جملاتش از نام رومینا استفاده نکرد. وقتی علت را جویا شدم گفت: «نمیتونم اسمش رو بگم، چون اون ناموسم بوده.»
کدام مردی عکس ناموسش را در اینستاگرام میگذارد؟
پس از این اتفاقات خانواده رومینا به خانه برمیگردند و به گفته بهمن، وقتی مادر خانواده در حمام مشغول شستن لباسها بوده، پدر ابتدا سعی میکند دخترش را خفه کند و وقتی موفق نمیشود، سر دختر را با داس میبرد. با شیونهای مادر و بقیه همسایهها پلیس سر میرسد و قاتل را بازداشت میکند.
این داستان اما وقتی از زبان خانواده رومینا نقل میشود، تفاوت بسیاری میکند. اسفندیار اشرفی، عموی رومینا میگوید اصلا تفاوت مذهبی موضوع مهمی نبوده است و این پسر، برادرزادهاش را تهدید کرده بود: «این پسر رومینا را با زور و تهدید اینکه او را میکشد، با خود برد و ۶ روز تمام هم او را نگه داشت. بعد از این موضوع حتی ما خواستیم که بیایند و خواستگاری کنند اما خانواده آن پسر گفتند نه، پسر ما اشتباه کرده است. حتی عاقد آمده بود که عقدشان کند اما آن پسر قصدش چیز دیگری بود.»
او میگوید که بهمن، رومینا را اغفال کرد و باعث شد که برادرش به مرز جنون برسد: «آن پسر در این مدت بارها با من تماس گرفته و ما را تهدید کرده است. به ما فحاشی میکند. اگر از رومینا عکسی نمیفرستاد، این مسائل پیش نمیآمد. اصلا کدام مردی وقتی بخواهد با یک دختر ازدواج کند، عکسش را در اینستاگرام میگذارد؟ کدام مردی عکس ناموسش را در دنیا پخش میکند؟»
عموی مقتول میگوید: « مادر رومینا شرایط خوبی ندارد. مادرش ۴۰ سال بیشتر ندارد و این روزها هم عزادار است. او هم فامیل ما و مثل خواهرمان است. حالا چه کنیم؟ او ولی دم است و باید برای پرونده تصمیم بگیرد. برادر من یک پسر ۶ ساله هم دارد. حالا زندگیاش نابود شده است. ما خانواده باآبرویی بودیم اما آن پسر همه زندگی ما را به هم زد.»
جزئیات جدید قتل ناموسی رومینا / چرا نظر پدرش عوض شد؟ (فیلم)
عصر ایران؛ حسن ظهوری _ حالا روی تپهای که خانه پدربزرگش یعنی پدر مادرش در پایین آن است. خوابیده. مادرش هم این روزها در خانه پدرش زندگی میکند و دل خوشییش، آمدن تا بالای تپه و اشک ریختن بر مزار رمینا است. ولی گویا قرار نیست که اینجا آرام بگیرد. اهالی روستا میگویند چندوقتی است عدهای موتور سوار، اطراف این گورستان خانوادگی پرسه میزنند و فریاد زنان میگویند، جنازه رومینا را از اینجا میبرند. میگویند دوستان بهمن هستند.
آخرین بار رومینا 13 ساله در خانه پدری چشم روی هم گذاشت و دیگر باز نکرد. ساعت از ۶ عصر گذشته بود که ضربات مهلک داس پدر بر گردنش، به زندگی او پایان داد. جرم او فرار با پسری به نام بهمن بود که ۲۸ سال دارد و حدود ۱۵ سال از رومینا بزرگتر است. بهمن و رومینا که ادعای عشق داشتند، حدود ۵ روز قبل از قتل او از خانه گریخته بودند تا به این ترتیب رضایت پدر دختر را برای ازدواج بگیرند. رضایتی که به گفته بهمن به دلیل "سُنی" بودن او داده نشده بود؛ اما پس از آن بازداشت و دختر به خانه پدری بازگشت و ساعتی بعد به قتل رسید. این ماجرا را حالا همه میدانند و بارها آن را مرور کردهاند. اما آیا رضا اشرفی واقعا قصد کشتن رومینا را داشته و آنطور که بهمن ادعا میکند به دلیل سُنی بودن او مخالف این ازدواج بود؟
درباره رضا اشرفی حرفهای ضد و نقیض زیادی وجود دارد. عدهای در روستا او را مردی متعصب و خشن و عدهای هم او را بسیار مهربان و آرام میدانند. ولی همه اهالی میگویند که او دخترش را دوست داشت اما سختگیریهای خاص خودش را هم داشته است. البته این قبیل سختگیریها مختص رضا نیست و همه مردهای هر دو روستا متعصب و غیرتی هستند. این درست همان چیزی است که بهمن هم میداند.
اواخر اردیبهشت بود که رومینا ۱۳ ساله در حالی که هنوز کودک است با همکاری بهمن، شبانه از خانه گریخت. پس از آن به گفته بهمن، رومینا به خانه خواهر بزرگتر بهمن در آستارا میرود و حدود ۵ روز در این خانه میماند. تا اینجا فرار رومینا شبیه همه فرارهاییست که در تالش رخ میدهد اما از اینجا به بعد اتفاقهایی رخ میدهد که رضا را به مرز جنون میرساند.
بهمن پس از فراری دادن رومینا یک لایو اینستاگرام میگذارد که در آن سعی در بوسیدن روی رومینا دارد. از طرفی عکسهایی از او منتشر میکند که کمتر در روستا دیده میشود. هرچند بهمن میگوید عکسها را رومینا منتشر کرده ولی هم تعداد آنها بیشتر از یک عکس هست و هم اینکه عکسها در پیج شخصی خودش منتشر شده است.
پس از آن به گفته بهمن، رومینا به خانه خواهر بزرگتر بهمن در آستارا میرود و حدود ۵ روز در این خانه میماند. تا اینجا فرار رومینا شبیه همه فرارهاییست که در تالش رخ میدهد اما از اینجا به بعد اتفاقهایی رخ میدهد که رضا را به مرز جنون میرساند.
بهمن میدانست که رضا رومینا را به او نمیدهد پس شروع به بازی با آتش کرد. بهمن میگوید که رضا به دلیل سنی بودن مخالف این ازدواج بوده در حالی که خواهر رضا یعنی عمه رومینا با یک مرد سنی ازدواج کرده و اهالی هر دو روستا هم در گفتگو با عصر ایران این موضوع را رد کردند.
رضا مشکل خانوادگی با بهمن داشت. البته شایعاتی درباره برخی رفتارها و خلافهای بستگان نزدیک بهمن در منطقه شنیده میشود که اثبات آن نیاز به پیگیریهای قضایی دارد اما آنچه که معلوم است خانواده بهمن برای رضا خوشنام نبودند و رضا تصور میکرد بهمن رومینا را برای ازدواج نمیخواهد و آینده دیگری در انتظار دخترش است.
به روز قتل برگردیم. رضا تازه رومینا را که از کلانتری به خانه یکی از بستگان رفته بود را به خانه آورده بود و به گفته همه بستگان با او رفتار خوبی داشت. آنقدر خوب که حالا همه تصور میکنند همان موقع رضا نقش بازی میکردهاست. اما واقعیت چیز دیگریست رضا وقتی به خانه میرسد دوباره به قصد خرید از خانه خارج میشود.
رضا به خانه پدر خانمش و جایی که حالا در بالادست آن قبر رومینا استمیآید. بستی و صابون را میخرد و به طرف خانه باز میگردد. از اینجا تا خانه رومینا، پیاده حدود ۱۰ دقیقه راه است. ۱۰ دقیقهای که در آن تماسی گرفته میشود.
به گفته برادر رضا، بهمن با او تماس میگیرد و حرفهایی درباره رابطهاش با دختر میزند که او را به جنون میکشاند.
بهمن خیال میکرده با این تلفن، تیر خلاص را به رضا میزند و او هم دختر را طرد میکند. مثل همه فرارها اما او درواقع با این تماس تیر خلاص را به رومینا میزند. بهمن آنقدر در این کار افراط میکند که مرد متعصبی چون رضا که آمادگی انجام هرکاری دارد را به مرز جنون میرساند. کارهایی که تا به حال هیچکس شبیه آنها را نکردهاست.
پشت پرده قتل رومینا گفتنیهای بیشتری دارد که امکان نشر آنها در این گزارش وجود ندارد اما رومینا را فقط تعصبات و غیرت پدر نکشت. هرچند رضا داس را پایین آورد و گردن را برید اما بازوی قدرتمند دیگری هم دستش را همراهی میکرد. بازویی که در خوابداندن دخترک، زیر خروارها خاک بی تقصیر نیست. / عصر ایران
0 دیدگاه