نیوشا ضیغمی با انتشار یک عکس به همراه هنرمندان جنجال به پا کرد . نیوشا ضیغمی که در سریال ها و فیلم های زیادی بازی کرده است به همان نسبت در حواشی حضور داشته است . نیوشا ضیغمی به تازگی نیز مادر شده است . در ادامه فیلم جالب و دیده نشده از تولد نیوشا ضیغمی را مشاهده می کنید . نیوشا ضیغمی متاهل می باشد .
بیوگرافی نیوشا ضیغمی و همسرش
نیوشا ضیغمی متولد 18 تیر 1359 در تهران ؛ بازیگر ، تهیه کننده و مدل است
فارغ التحصیل لیسانس رشته روانشناسی کودک از دانشگاه شهید بهشتی می باشد که حالا کلینیک زیبایی اداره می کند و یک شوهر تاجر نقره دارد
خانواده و اصالت
مرحوم پدرش محسن ضیغمی دبیر بازنشسته و مادرش فهیمه رستم پور کارمند بازنشسته است ، یک خواهر بنام روشا دارد و اصالتا از سمت مادر کرد مهاباد می باشد .
نحوی بازیگر شدن
بعد از فارغ التحصیلی در کلاس های بازیگری کانون سینماگران جوان شرکت کرد و از آنجا به مسعود جعفری جوزانی (کارگردان) برای سریال در چشم باد معرفی شد
ضیغمی با این سریال در سال 1382 وقتی 23 سال داشت اولین تجربه هنری خود را کسب کرد
شهرت با سینما
با فیلم مواجهه در سال 1383 به سینما راه یافت و یکسال بعد با فیلم شوریده به کارگردانی محمدعلی سجادی نامزد سیمرغ بلورین فجر شد
شهرت او اما با فیلم پارک وی سال 1385 به کارگردانی فریدون جیرانی شروع و سپس با فیلم اخراجی ها در همین سال ادامه یافت
ازدواج با تاجر نقره
نیوشا ضیغمی در آبان سال 1389 وقتی 30 ساله بود با آرش پولادخان (تاجر نقره) ازدواج کرد ، شاید جالب باشد بدانید که مهریه این زوج تنها دو سکه طلا است !
آقای پولاد خان برای رسیدن به نیوشا با یک برنامه از قبل طراحی شده بعنوان سرمایه گذار در فیلم پرتقال خونی سال 89 به او نزدیک شد و در نهایت پیشنهاد ازدواج داد .
خبرداغ : خوشگذرونی صباراد با لباس عجیب به همراه همسر دومش + فیلم
اولین فرزند
خانم بازیگر در اواخر اردیبهشت سال 1397 صاحب یک فرزند دختر بنام لنا شد ، در کمال تعجب این زوج فرزند خود را در ایران به دنیا آوردند
شروع کارهای تجاری
وقتی 17 ساله بود با فروش پرایدی که پدر برایش خریده بود و گرفتن وام برای خود خانه خرید و در دوران دانشجویی آشنایی اش با خانوم دکتری باعث مشارکت آنها در ایجاد کلینیک زیبایی پوست شد
در حال حاضر هم با همسر خود که متولد 1352 است در کار تجارت نقره و سرمایه گذاری روی فیلم ها فعالیت می کند
ورزش
مگر می شود اهل ورزش نباشیم شنا ، بدنسازی و یوگا را جدی کار می کنم و به شیرجه ، سوارکاری و تنیس خیلی علاقه دارم
طرفدار پرسپولیس
بیشتر طرفدار تیم ملی هستم ولی قرمز می پوشم ، در بیشتر مواقع هم هر طرف باد بوزد من هم کشیده می شوم ولی خارج از شوخی قرمز پوش سرسختی هستم
خواهرم روشا
من یک خواهر دارم که از خودم 10 سال کوچکتر است و کلی نگرانش هستم
آرزو میکنم بتوانم برایش خواهری باشم که بهترین کارها را انجام دهم چون فاصله سنی ما زیاد است نگرانی من یه جورهایی هم خواهرانه ست هم مادرانه …
سفیر کودکان کار
در انجمن حامیان کودک کار و خیابان به صورت مستمر فعالیت دارم ، بچه های کار مسئله ای پیچیده در جامعه کنونی ماست و بحران بزرگ اجتماعی محسوب می شود
آشپزی
من واقعاً آشپزی کردن را خیلی دوست ندارم نه اینکه از زمانی که بازیگر شدم علاقه ام را از دست داده باشم نه ، قبلاً هم دوست نداشتم
در عوض خرید روزمره خانه را خیلی دوست دارم حتی چیدمان داخل خانه و خیلی چیزهای دیگر را هم دوست دارم چون کار خانه که فقط آشپزی نیست
سفر در زمان
اگر روزی می توانستم در زمان سفر کنم به قرن نوزدهم می رفتم برای این که قرن بیست و یکم قرن تکنولوژی است و قرن سرد و پر دغدغه ای است ولی قرن نوزدهم قرن احساس و هنر بود
جراحی زیبایی
من سال 86 جراحی زیبایی بینی انجام دادم و قبل از عمل 11 فیلم بازی کرده بودم
یکی از دلایلی که بینی ام را جراحی کردم این بود که خودم از نیمرخ ام خوشم نمی آمد و با چهره ام خوشحال نبودم ولی الان راضی ترم
درد و دل ناراحت کننده نیوشا ضیغمی با مردم
نیوشا ضیغمی به دلیل فوت پدرش و رسیدن سالگرد فوت او متنی را در صفحه شخصی خود خطاب به مردمی که پدر دارند منتشر کرد که بازتاب زیادی در رسانه ها داشت و باعث همدردی مردم با او شد. او در صفحه شخصی خود با انتشار تصویری از خود در کنار پدرش نوشت : ما بابا نداریم، راستش داریم ،اما اندازه ی یک سنگ مستطیلی است وسط آرامگاهی در دل کوهستان، که بالاش نوشته شادروان و پایینترش با خطی خوش، پدری مهربان و همسری فداکار، عکسش را هم تراشیده اند آن رو، با آن صورت مهربان و لبخندی که هزار حرف نگفته داشت ما بابا نداریم، نه که از اولش نداشتیم ، نه که به خوابمان نمی آید، خدا خواست که امتحانمان کند، که اشک مان را ببیند و ترس و بی پناهی ما را، که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد بروی لبهایمان. ما بابا نداریم اما راستش را بخواهید عکس باباهای شما را یواشکی نگاه میکنیم، یواشکی دوستش داریم، حتی وقتی فیلم رسیدن این سربازهای آمریکایی به خانه را می بینیم، دست خودمان که نیست یکدفعه ای هق میزنیم ما بابا نداریم و امسال، روز پدر که میشود نمی دانیم باید به کجا پناه ببریم، سرمان را توی کدام سوراخ فرو کنیم که معلوم نشود غصه داریم، حسودیم، که یواشکی بابای شمارا دوست داریم. راستی رفیق جان مهربان من آنوقت که صورت بابایت را میبوسی، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش میرود توی لبهایت، آن وقتی که جوری فشارت میدهد که نفست تنگ میشود، لطفن، لطفن، لطفن، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان، یک لحظه بیشتر جای همه ما، همه ما بچه هایی که بابا نداریم...
0 دیدگاه