فریبا نادری بازیگر باتجربه سینما و تلوزیون است . فریبا نادری در سریال های متفاوت ایفای نقش کرده است . فریبا نادری در تصویر جدیدی که منتشر کرده است با لباس آبی حسابی خبرساز شد . لباس عجیب فریبا نادری در اینستاگرام واکنش های گوناگون به دنبال داشت .
فریبا نادری بازیگر ایرانی متولد 23 فروردین سال 1363 می باشد. فریبا نادری در سن جوانی با مسعود رسام که از کارگردانان بود با او ازدواج کرد. زندگی مشترک فریبا نادری و همسرش سه سال بیشتر طول نکشید و در سال 88 مسعود رسام بر اثر سرطان فوت کرد. فریبا نادری بازیگری خود را با فیلم مروارید سرخ شروع کرد. فریبا نادری بعد از چندین سال از فوت همسر اولش با مهرداد طباطبایی از فعالان حیطه غذایی ازدواج کرد.
چکیده ای از بیوگرافی فریبا نادری:
فریبا نادری
تولد: سال ۱۳۶۳
ملیت: ایرانی
پیشه: بازیگری مدلینگ
سالهای فعالیت: از ۱۳۸۲ تاکنون
همسر: مهرداد طباطبایی
بیوگرافی فریبا نادری:
فریبا نادری متولد ۱۳۶۳، بازیگر و مدیر بازرگانی ایرانی است. فریبا نادری به طور اتفاقی وارد عالم بازیگری شد، او با سریال «مروارید سرخ» معرفی شد و با سریال «گل بارونزده» باعث شد که اهالی سینما روی بازی او حساب ویژه ای باز کنند. او به جز بازیگری به خانه داری به ویژه آشپزی علاقه ویژه ای دارد و هرگاه که در منزل است، وقت خود را صرف آشپزی میکند.
فریبا نادری میگوید: در سال ۱۳۶۳ به دنیا آمدم، از بچگی عاشق بازیگری بودم و بزرگترین آرزویم این بود که جای قهرمان فیلمهایی که دوستشان دارم، قرار بگیرم، اما پدر و مادرم مخالف بودند و سختگیری میکردند تا من به درس و مشقم بیشتر توجه داشته باشم.
در دوران کودکی بسیار شیطون و بازیگوش بودم، از آنجایی که با برادرم حمید رابطه بسیار خوبی داشتم، تمام روز با او بازی میکردم و به همین خاطر شیطنتهایم هم پسرانه بود. من حتی یک عروسک هم نداشتم و بهترین اسباب بازی من توپ «چهل تیکه» بود، یادم میآید که با بچههای محل، کوچه را میبستیم و هفت سنگ یا فوتبال بازی میکردیم.
زمانی که در دوران راهنمایی تحصیل میکردم، به طور اتفاقی به من پیشنهاد اجرای برنامه «نیمرخ» داده شد، اما مادرم مخالفت کرد. از این حکایت چند سالی گذشت تا اینکه یک روز با دوستم که گریمور بود برای تست به دفتر «مسعود رسام» رفتیم، آن روز وی با تست بازیگران برای سریال «مروارید سرخ» مشغول بود، من هم غافل از این ماجرا نشسته بودم تا اینکه از اتاق شان آمدند بیرون و گفتند نوبت شماست. گفتم من برای تست بازیگری نیامدهام، دوستم آمده است… او به من گفت: حالا که آمدی بیا تست بده… آن روز خوششانس بودم و در تست قبول شدم، اما میدانستم که خانوادهام مخالفت خواهند کرد.
در قراردادم شرط کردم که خانواده ام هم باید پشت صحنه بیایند و گروه مروارید سرخ هم پذیرفتند. با این شرایط باز هم مادرم مخالفت کرد، اما سرانجام متوجه شد که علاقه من به بازیگری وصفناپذیر است و نمیتوانند مقابل علاقهام ایستادگی کنند و این شد که به بازیگری روی آوردم و خوشحالم که مردم هم از آن استقبال کردند.
0 دیدگاه