ساعت ۱۰:۳۰ صبح سهشنبه ۱۹ دی، گزارش قتل پسر جوانی به بازپرس محمدجواد شفیعی اعلام شد. به دنبال این تماس، بازپرس جنایی و تیم بررسی صحنه جرم راهی شهرک ولیعصر شدند. با حضور در محل، آنها در نزدیکی یک نانوایی با جسد پسری ۲۲ ساله مواجه شدند که با ضربه چاقو به قتل رسیده بود.
قاتل آشنا
از کنار جسد تا نانوایی رد خونی کشیده شده بود که حکایت از آن داشت جنایت در مقابل نانوایی رخ داده است. در تحقیقات از نانوا و افرادی که شاهد جنایت بودند، یکی از آنها گفت: مقتول داخل صف نانوایی ایستاده بود و منتظر بود تا نان بگیرد، ناگهان پسر جوانی که به نظر میرسید چند سالی از مقتول بزرگتر است به سمت او آمد. آنها همدیگر را میشناختند، او مقتول را به کناری کشید و شروع به صحبت کرد. اما چند لحظه بعد، صدای دعوایشان بلند شد و پسر جوان با چاقو به او ضربهای زد و متواری شد. مقتول هم چند قدمی به سمتش حرکت کرد و درنهایت خونین روی زمین افتاد.
در تحقیقات میدانی، مشخص شد پسر 22 ساله حافظ نام دارد و در مغازه سوپرمارکتی در همان حوالی مشغول به کار است. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت به سراغ صاحب مغازه سوپرمارکتی رفته و مرد فروشنده گفت: حافظ برای خرید نان مغازه را ترک کرد و چند دقیقه بعد پسر عمهاش به نام بصیر به مغازه آمد و سراغش را گرفت. به بصیر گفتم که برای خرید نان بیرون رفته و او هم از مغازه خارج شد و به دنبال پسر داییاش رفت.
در ادامه تحقیقات با شناسایی خانواده مقتول و تحقیق از آنها مشخص شد پسر عمه مقتول با او اختلاف مالی داشته است. باتوجه به اظهارات صاحبکار مقتول و خانوادهاش، این فرضیه مطرح شد که عامل جنایت پسر عمه مقتول بوده است.
قرار با قاچاق بر
زمانی که کارآگاهان جنایی به سراغ بصیر رفتند، مشخص شد که ساعاتی قبل پسر 26 ساله هراسان راهی خانه شده و پس از برداشتن وسایلش، آنجا را ترک کرده است. وقتی عکس وی به شاهدان جنایت نشان داده شد او را شناسایی کردند. در ادامه بررسیها مشخص شد متهم مدتی در ترکیه بوده و از آنجا که در طی این سالها چندین بار به ترکیه و افغانستان رفت و آمد، داشت، فرضیه خروج از کشور قوت گرفت. با این احتمال، کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی به تحقیق از دوستان و آشنایان بصیر پرداخته و درنهایت دریافتند وی به دنبال فرار به ماکو است و با یک قاچاقبر قرار دارد. با برملا شدن این موضوع کارآگاهان جنایی، در محل قرار حاضر شده و متهم را دستگیر کردند.
بصیر در تحقیقات اولیه به قتل ناخواسته پسر داییاش اعتراف کرد و به دستور بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.
گفتوگو با متهم
چرا پسر داییات را کشتی؟
قصدم کشتن نبود؛ سر یک بدهی یک میلیون و پانصد هزار تومانی با او اختلاف داشتم البته بعد از کلی دعوا 500 هزار تومان را پرداخت کرد ولی زیر بار نمیرفت که یک میلیون تومان مابقی را بدهد.
یعنی به خاطر یک میلیون تومان او را کشتی؟
میخواستم بترسانمش اما چاقو را که پرت کردم به او خورد. وقتی فهمیدم دستم به خون پسر داییام آلوده شده ترسیدم و به فکر فرار افتادم، اما قبل از اینکه فرصت فرار پیدا کنم دستگیر شدم.
حافظ برای چه از تو پول قرض گرفته بود؟
مدتی قبل با او به ترکیه رفتیم تا باربری و کارگری کنیم. شبها تفریح هم میکردیم و در کلوبهای ترکیه گاهی اوقات قماربازی میکردیم. پسر داییام پول که کم میآورد از من قرض میگرفت تا شاید این بار ببرد. اما کلاً حافظ هم بازی بلد نبود هم اینکه آدم خوششانسی نبود. پولهایی که از من گرفت یک و نیم میلیون تومان شد.
برای چه از ترکیه برگشتی؟
پلیس ترکیه دنبال بیرون کردن افرادی بود که قاچاقی به آنجا آمده بودند و من هم ترسیدم و از ترکیه خارج شدم و به نیمروز رفتم. مدتی در نیمروز افغانستان ماندم و بعد از آن دوباره به ایران برگشتم و کارگری را شروع کردم. به غیر از کارگری، کفاشی و خیاطی هم میکردم.
پسر داییات کی به ایران آمد؟
مدتی بعد از من به ایران برگشت، شب قبل از حادثه به سراغ حافظ رفتم و پولم را خواستم. اما او سیلی محکمی به گوشم زد. من هم خواستم حالش را بگیرم و صبح چاقو به دست به دنبالش رفتم. فکر میکردم اگر او را کتک بزنم، میتوانم پولم را بگیرم.
0 دیدگاه