پلی به جهان یا محصولی داخلی؟

یک دهه پس از وعده‌های پر سر و صدا درباره رمزارز ملی و استفاده از بیت‌کوین برای دور زدن تحریم‌ها، حالا می‌توان با نگاهی دقیق‌تر پرسید: کدام‌یک از این طرح‌ها به سرانجام رسید؟ پروژه‌هایی مثل «پیمان» چه تاثیری بر تجارت خارجی ایران داشتند؟ و آیا راه‌حل رمزارزی، واقعاً گره‌ای از اقتصاد تحریمی باز کرد یا فقط ابزاری بود برای تزئین نشست‌های خبری؟
پلی به جهان یا محصولی داخلی؟

از اوایل دهه 1390 که واژه «بیت‌کوین» وارد ادبیات اقتصادی ایران شد، نگاه بخشی از بدنه حاکمیت به این پدیده نه‌تنها با کنجکاوی، بلکه با امید همراه بود؛ امید به پیدا کردن راهی برای دور زدن تحریم‌ها. این امید خیلی زود بدل به ایده‌ای شد: اگر نمی‌توان با دلار یا یورو تجارت کرد، شاید با «رمزارز ملی» بشود. حالا بعد از حدود یک دهه، وقت آن است بپرسیم: آن پروژه‌ها کجا ایستاده‌اند؟ آیا رمزارزهای ایرانی واقعاً توانسته‌اند پنجره‌ای به جهان باز کنند، یا فقط دکورهایی بوده‌اند برای نمایش اراده مقابله با تحریم؟

خشت اول؛ «پیمان»، اولین رمزارز ملی
در سال 1397 بانک مرکزی ایران اعلام کرد که در حال راه‌اندازی یک رمزارز ملی است. پروژه‌ای که بعدها با نام «پیمان» معرفی شد و قرار بود با پشتوانه طلا، نقل‌وانتقالات بین بانکی را تسهیل کند. کنسرسیومی از چند بانک بزرگ کشور – از جمله ملی، ملت، پارسیان و پاسارگاد – مسئول پیاده‌سازی آن شدند. وعده‌ها جذاب بود: تسهیل مبادلات داخلی، جایگزینی برای ریال در تراکنش‌های بین‌بانکی و در نهایت، بستری برای اتصال به جهان رمزارزی.

دیگران چه می خوانند:

اما خیلی زود معلوم شد «پیمان» نه رمزارز به معنای واقعی، که بیشتر یک ابزار حسابداری درون‌سیستمی است. نه بلاک‌چین عمومی داشت، نه قابلیت استخراج توسط کاربران و نه امکان معامله‌گری آزادانه. عملاً شبیه «کوپن دیجیتال» بود که فقط در اکوسیستم خاص بانکی کار می‌کرد. همان زمان بسیاری از فعالان رمزارز در ایران آن را با کارت‌های هدیه بانکی مقایسه کردند!

از کوبا تا ونزوئلا؛ دیگران چه کردند؟
ایران در ماجرای رمزارز ملی تنها نبود. کوبا و ونزوئلا هم پروژه‌های مشابهی داشتند. ونزوئلا با سر و صدای زیاد «پترو» را معرفی کرد که پشتوانه آن نفت خام بود. اما پترو هم با مقاومت بازار جهانی مواجه شد، چون نبود شفافیت و عدم اطمینان به ارزش واقعی آن باعث شد هیچ کشور یا شرکت خارجی حاضر نباشد جدی‌اش بگیرد. سرنوشت «پیمان» هم تا حد زیادی همین شد.

در عمل، هیچ‌کدام از این رمزارزهای ملی نتوانستند در پلتفرم‌های جهانی لیست شوند، در کیف‌پول‌های شناخته‌شده قرار بگیرند، یا در صرافی‌های معتبر معامله شوند. نتیجه: رمزارز ملی به جای «پل زدن به بازار جهانی»، بدل به یک «تریبون تبلیغاتی داخلی» شد.

دور زدن تحریم با بیت‌کوین؛ افسانه یا واقعیت؟
در این میان، نگاه بخشی از سیاست‌گذاران به بیت‌کوین به‌عنوان راه نجات جلب شد. از 1398 تا 1400، مقامات مختلف بارها گفتند که می‌شود با بیت‌کوین صادرات انجام داد، یا واردات اقلام تحریمی را تسهیل کرد. حتی خبرهایی منتشر شد مبنی بر اینکه دولت قصد دارد از بیت‌کوین‌های استخراج‌شده در داخل کشور برای واردات استفاده کند.

اما دو مانع اصلی وجود داشت: اول، زیرساخت حقوقی و اجرایی برای چنین کاری فراهم نبود. دوم، عدم شفافیت در مالکیت بیت‌کوین‌ها و خطر تحریم ثانویه باعث شد شرکت‌های خارجی تمایلی به معامله با ایران نداشته باشند.

یکی از معدود موارد استفاده موفق از بیت‌کوین در واردات، مربوط به گزارشی در سال 1400 بود که وزارت صمت مدعی شد با کمک بیت‌کوین چند میلیون دلار تجهیزات پزشکی وارد شده است. اما نه سندی منتشر شد، نه طرف خارجی معرفی شد، نه الگویی تکرارپذیر برای این ماجرا تدوین شد. یعنی بیشتر از اینکه «مسیر» باز شود، یک استثناء خلق شد.

مشکل اصلی؛ کمبود روابط اعتماد بین‌المللی
رمزارزهایی مثل بیت‌کوین و اتریوم بر پایه اعتماد، شفافیت و مشارکت آزادانه ساخته شده‌اند. اما وقتی یک کشور دیگر می‌خواهد رمزارز اختصاصی خودش را معرفی کند، بلافاصله با این پرسش مواجه می‌شود: چه چیزی تضمین می‌کند ارزش رمزارزتان پایدار باشد؟ اگر روزی نخواستید اجازه انتقال بدهید، چه کسی جلویتان را می‌گیرد؟

از همین رو، رمزارزهای ملی در عمل شبیه پول محلی دیجیتالی شده‌اند که فقط در محدوده خود کشور ارزش دارند. بدون اتصال به بازارهای جهانی، این رمزارزها فاقد خاصیت ذخیره ارزش یا تسهیل تجارت فرامرزی هستند.

یک استثنا؛ مجوز ماینینگ رسمی
تنها جایی که ایران توانسته به‌نوعی از رمزارز سود ببرد، استخراج بیت‌کوین است. با راه‌اندازی مزارع رسمی استخراج و تخصیص برق صنعتی، دولت تلاش کرد بخشی از ظرفیت بلااستفاده نیروگاه‌ها را به درآمدزایی تبدیل کند. البته این هم با چالش‌هایی روبه‌رو بود؛ از جمله مصرف بالای برق، خاموشی‌های تابستانی و رشد مزارع غیرقانونی.

با این حال، بیت‌کوین‌های استخراج‌شده در ایران، به شرط آنکه قابل ردیابی نباشند، می‌توانند توسط برخی واسطه‌ها در کشورهای ثالث به پول رایج تبدیل شوند. اما این کار هم پرریسک است و نمی‌توان روی آن حساب بلندمدت باز کرد.

پایان یک رویا؟
ماجراجویی رمزارز ملی در ایران، بیش از آنکه یک پروژه اقتصادی باشد، پروژه‌ای سیاسی بود. هدفش بیشتر ارسال پیام مقاومت بود تا ایجاد یک راه‌حل واقعی. در عمل، نه پیمان به یک ابزار تجارت بین‌المللی تبدیل شد، نه از بیت‌کوین برای واردات گسترده استفاده شد و نه کشور توانست از ظرفیت بلاک‌چین برای دور زدن تحریم‌ها به‌صورت پایدار بهره ببرد.

شاید وقت آن باشد که سیاست‌گذاران به جای ساخت رمزارز جدید، فکری به حال شفاف‌سازی مقررات، آموزش عمومی، تعامل با صرافی‌های معتبر و طراحی سیاست‌های واقع‌گرایانه‌تری کنند. چون واقعیت این است: بازار جهانی رمزارزها جای شعار نیست.

پلی به جهان یا محصولی داخلی؟

اخبار وبگردی:

آیا این خبر مفید بود؟